تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
PAT & MAT و
آدرس
patmat1.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
فال حافظ
قالب های نازترین
سلام بالاخره من بعد از قرن ها اومدم و یه مطلب گذاشتم
شماها هم نظر بدین و منو خوشحال کنین
OK
واااااااای من خیلی خوشحالم.
چند روز قبل داشتم پسته میخوردم یه هو یه دونه پسته از دستم افتاد و غیبش زد. امروز داشتم جارو میزدم که کنار پایه مبل پیداش کردم. خدایا شکرت که دیدمش وگرنه آرزو به دل میموندم
مامانم معلمه؛دیروز از جدول کنار خیابون افتاده،پاش شکسته،الان دیگه خودتون تصور کنین چقدر دانش آموزاش برای سلامتی اون جدوله دعا میکنن:))
بقیش تو ادامه مطلب
یارو مداحه اومده بود تو محل داشت سوسن خانوم رو اجرا میکرد باریتم:
حرم طلا...امام حسین...میمیرم برات...میخوام بیام دم حرمتون...دس بزنم به ضریحتون!!
ملت نمیدونستن باید سینه بزنن یا قربدن...
به قول برو بکس ادامه شعر هم باید اینجوری بوده باشه:
شدم عاشق شمشیرتون،میخوام بیام در رکابتون،حالا میخوام بیام جنگ بکنم، نگو
نه،نگو نمیشه،این قلب من عشقه تازه عاشق ترم میشه...
حالا جنگ!خون!کو اعظم؟ بابا اسمش یزیده نه اعظم! حالا یزیده،پزیده،خزیده،وزیده!!!
هرچی باشه یزید باشه!یزید خره یه دونه باشه! کفشای سیاه پاشه!!
بچه ها جون هر کی دوست دارین نظر بدید
سوسن خانوم
بچه ها بیاین تو یکم بخندیم
بچه ها یکم نظر بدین
این دفعه یه مطلب باحال گذاشتم
امید وارم خوشتون بیاد
من هنوزم منتظرم که به پستام نظر بدید
1- کار که عار نیست!
2- همه ادما زیبایی خاص خودشون رو دارن
3- پول که شخصیت نمیاره
4- علم بهتر از ثروته
5- فکر کردی چی ، مملکت قانون داره
6- تن آدمی شریفست به جان آدمیت, نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
7- تلاش کنی به هرچی که بخوای میرسی
8- پول چرک کف دسته
9- پدر مادر بچه هاشون رو به یک اندازه دوست دارن
10- خدا ادم ها رو برابر افریده
11- بچه دختر ، پسرش فرق نمیکنه
12- از هر دست بدی از همون دست میگیری ...
کدوم شماره دروغ نیست؟
با تشکر از سایت 4jok
ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟
سلام اگوری پگوری ها امروز با چند تا مطلب تپ اومدم پیشتون
شما هم نامردی نکنین و نظر بدید
پس من منتظر نظراتتون هستم
يه مادربزرگ دارم باما زندگي مي كنه.
هرروز سحر پا ميشه با ما سحري مي خوره.
صبح يه صبحونه تپل مي زنه و بعدش يه ناهار مشتي مي خوره.
موقع اذان كه ميشه مياد سر سفره افطار ميگه:
قربون خدا برم تو اين فصل تابستون نه احساس تشنگي مي كنم نه احساس گشنگي!
ننه بزرگه داريم ما؟
مطالبم اینجوریاس
برید به ادامه مطلب مطمئنم خوشتون میاد
پسر در حال دویدن...
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه ؟؟؟؟؟؟؟؟چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی ؟؟؟؟؟، پاشو ؟؟؟؟! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
آهنگ غمگین گوش میکنم مامانم میگه چته؟ چی شده؟ کی گذاشته رفته؟ چرا تو خودتی؟ آخ بمیری که بچمو اینطوری کردی!
آهنگ شاد گوش میکنم میگه خبرمرگش برگشت؟ الان باهاته؟ کیه طرف؟ چه شکلیه؟ دوسش داری؟ چند بار دیدیش؟
دیگه زدم تو فاز بی کلام !!
.
لغت نامه ی رانندگی در ایـــران:
بوق: مسیرت کجاست؟
بووق: شما آژانس خواسته بودید؟
بوووق: سلام حاجی,فدات!
بوق بوق: حله آقا حله!
بووق بووق: درپارکینگو بده بالا پدر سوخته
بوق بوق بوق: عروس چقدر قشنگه ایشالا مبارکش باد!
بووووووق: دیدی از جا پرید؟ هرهرهر
بووووووووووووووووووق: برو کنار عوضی
بووووق بووووق: وایسا الاغ,الان نوبت منه
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:
آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است
برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:
بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
منتظر حضور گرم شما در ادامه مطلب هستیم
بچه ها اینو تا اخر بخونید خیلی جالبه امید وارم خوشتون بیاد
در قرون وسطی کشیشان، بهشت را به مردم می فروختند و مردمان نادان هم با پرداخت پول، قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم، رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:
- قیمت جهنم چقدره؟
کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه
مرد فوری مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.
کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم
مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد. به میدان شهر رفت و فریاد زد:
- ای مردم! من تمام جهنم را خریدم و این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمی دهم.
اسم ان مرد، کشیش مارتین لوتر بود.
خوب حالا نوبت میرسد به نظرات
برید به ادامه مطلب و عکسارو ببینید
نظر یادتون نره
تو نظر سنجی هم شرکت کنید
بخشی از وصیت نامه تکان دهنده مرحوم بروسلی به همسرش:
Copyright © 2008 All rights reserved © Power By: NOA™